Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


تـاواـنـ♥ قــــ ـ ـ♥لـبـ شکـســ ـ ـ تـهـ

خواستم عشقو تو دستام بگیرم. ولی جا نشد.پس گذاشتمش تو جیبم ولی جا نشد. در کیفمو باز کردم ولی جا نشد.تصمیم گرفتم ببرمش توی اتاق ولی بازم جا نشد. بنابراین ی خونه براش گرفتم جا نشد که نشد. ی باغ؟آره ولی جا نشد. پس گذاشتمش توی قلبم حالا دیگه خوبه خوبه........... تازه فهمیدم این که میگن آدم می تونه از دنیا هم بزرگتر باشه یعنی چی

+نوشته شده در سه شنبه 27 آبان 1393برچسب:,ساعت13:57توسط Alireza | |

دیشب تو فکرت بودم که یه قطره اشک از چشمام جاری شد............ از اشک پرسیدم چرا اومدی؟؟؟؟گفت آخه تو چشمات کسی هست که دیگه اونجا جای من نیست

+نوشته شده در سه شنبه 27 آبان 1393برچسب:,ساعت13:47توسط Alireza | |

1-افرادی که بیشترین وقت خود را صرف زندگی دیگران میکنند (مشاوره، راهنمایی و …)، از رسیدن به زندگی خود باز میمانند.
۲ – کسانی که میگویند “من نباید این راز را فاش کنم اما فقط به تو میگویم” دقیقا راز شما را نیز به همین صورت برای دیگران بازگو مینمایند.
۳ – گفتن حقیقت مهم است؛ این مهم نیست که ما راست میگوییم و دیگران اشتباه میکنند.
۴ – هیچ هدفی بدون طی کردن مسیر و راه آن دست یافتنی نیست.
۵ – کسانی که سر خود را مانند کبک در برف فرو میبرند در واقع لگد دیگران را به جان میخرند.
۶ – آنچه که در ظاهر هر شخص میبینیم، به ندرت دقیقا همان چیزی است که آن شخص واقعا هست.
۷ – جرات و شهامت این نیست که روبروی شیر بایستیم بلکه این است که بفهمیم چطور میتوان از شر او جان سالم بدر برد.
۸ – ما از همان اول پدر و مادر زاده نشدهایم، بلکه باید بیاموزیم که چطور میتوان پدر و مادر بود.
۹ – کلماتی که بر زبان جاری میگردند، قدرت خود را از ما گرفتهاند – از خود هیچ قدرتی ندارند.
۱۰ – افراد خردمند در سکوت به سر میبرند تا بیش از هر چیز صدای تمنای خود را بشنوند.
۱۱ – فرشته ها به زمین نمیآیند تا ببینند ما چه میکنیم بلکه میآیند تا به ما بگویند چه کار بهتر است انجام دهیم.
۱۲ – هیچ چیز مانند ارتباط و وابستگی با دیگران، با تمام وجود، به درد انسان نمیخورد.
۱۳ – در واقع ما هیچ چیز را کنترل نمیکنیم مگر رفتار و کردار و تصمیمات خودمان.
۱۴ – هیچ کس نمیتواند ما را شاد کند جز خودمان. (اگر بخواهیم)
۱۵ – این یک اشتباه بزرگ است اگر از تجربیات خود درس نگیریم.
۱۶ – من هیچ چیز نمیدانم، به من بیاموزید؛ من هیچ چیز نمیشنوم، به من بگویید؛ من هیچ چیز نخواهم دید، به من نشان دهید – ما با هم پیروزیم.
۱۷ – پشیمانی از آن دسته چیزهایی است که ما به اشتباه آن را انتخاب میکنیم.
۱۸ – آنچه در قلب خود میپرورانیم، همان است که در زندگی ان دنیا در دستان خود داریم.
۱۹ – تنها به این دلیل که بذری را که کاشته ایم نمیبینیم، نمی توانیم بگوییم چیزی از اینجا بیرون نمیآید.
۲۰ – جنسیت واقعی وجود ندارد. هر کسی قسمتی از روحیات جنس مخالف را در خود دارد.
۲۱ – تجربیات شما، تجربیات شما هستند؛ شخصیت شما نیستند.
۲۲ – فرض کردنها از تنبلی ما در جستجوی حقیقت سرچشمه میگیرند.
۲۳ – هیچ کس به طور کامل بیطرف نیست.
۲۴ – خانوادۀ ما تنها جایی نیست که ما در ان متولد شدهایم؛ گاهی یک دست باز و رویی گشاده نیز ما را متولد میکند.
۲۵ – شما همیشه راه درست را نمیپیمایید

+نوشته شده در پنج شنبه 1 آبان 1393برچسب:,ساعت22:9توسط Alireza | |

ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ.
ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺁﺏ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﺳﺖ ﺑﺰﻧﯽ .
ﺯﯾﺮﺍ ﺁﻥ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺁﺑﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺗﻮ ﮔﺬﺷﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﺩﺩ. . .
ﺍﺯ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮ

+نوشته شده در پنج شنبه 1 آبان 1393برچسب:,ساعت22:8توسط Alireza | |

تقیم به آقایون ... ( نمیدونم چی باید بگم!!! )...

توی مبل فرو رفته بودم و به یکی از مجلات مُدی که زنم همیشه می خرد نگاه می کردم.
چه مانکن هائی، چقدر زیبا، چقدر شکیل و تمنا برانگیز.
زنم داشت به گلدان شمعدانی که همیشه گوشه اتاق است ور می رفت و شاخه های اضافی را می گرفت و برگ های خشک شده را جدا می کرد.
از دیدن اندام گرد و قلنبه اش لبخندی گوشه لبم پیدا شد ، از مقایسه او با دخترهای توی مجله خنده ام گرفته بود...
زنم آنچنان سریع برگشت و نگاهم کرد که فرصت نکردم لبخندم را جمع و جور کنم.
گلدان شمعدانی را برداشت و روبروی من ایستاد و گفت:
نگاه کن! این گل ها هیچ شکل رزهای تازه ای نیستند که دیروز خریده ام. من عاشق عطر و بوی رز هستم. جوان، نورسته، خوشبو و با طراوت. گل های شمعدانی هرگز به زیبائی و شادابی آنها نیستند، اما می دانی تفاوتشان چیست؟
بعد، بدون این که منتظر پاسخم باشد اشاره ای به خاک گلدان کرد و گفت:
اینجا! تفاوت اینجاست. در ریشه هائی که توی خاک اند.
رزها دو روزی به اتاق صفا می دهند و بعد پژمرده می شوند، ولی این شمعدانی ها، ریشه در خاک دارند و به این زودی ها از بین نمی روند. سعی می کنند همیشه صفابخش اتاقمان باشند.
چرخی زد و روی یک صندلی راحتی نشست و کتاب مورد علاقه اش را به دست گرفت.
کنارش رفتم و گونه اش را بوسیدم.
این لذت بخش ترین بوسه ای بود که بر گونه یک گل شمعدانی زدم.

قدر گل شمعدانی های خودتون رو بدونید

+نوشته شده در پنج شنبه 1 آبان 1393برچسب:,ساعت22:7توسط Alireza | |

* وقتی شخصی حتی به چیزای الکی زیاد میخنده ،مطمئن باشيد که عمیقا غمگینه .
* وقتی کسی زیاد میخوابه ، مطمئن باشيد که تنهاست .
* وقتی شخصی کم حرف میزنه و اگر هم حرف بزنه حرفشو سریع میگه ، مطمئن باشيد كه رازی رو حفظ میکنه .
* وقتی کسی نمیتونه گریه کنه نشون دهنده شکنندگی و ضعف اونه .
* وقتی کسی غیر عادی غذا میخوره بدونید که اضطراب داره .
* وقتی کسی واسه چیزای کوچیک گریه میکنه ، یعنی دل بی گناه و نرمی داره .
* اگه کسی به خاطر چیزای احمقانه و کوچیک از دستت عصبانی شد ، یعنی که خیلی دوستت داره .
انسانهای قوی می دانند چگونه به زندگی شان نظم دهند . حتی زمانی که اشک در چشمانشان حلقه می زند همچنان با لبخندی روی لب می گویند "من خوب هستم"

+نوشته شده در پنج شنبه 1 آبان 1393برچسب:,ساعت22:6توسط Alireza | |

آدم های بزرگ در باره ایده ها سخن می گویند
آدم های متوسط در باره چیزها سخن می گویند
آدم های کوچک پشت سر دیگران سخن می گویند
آدم های بزرگ درد دیگران را دارند
آدم های متوسط درد خودشان را دارند
آدم های کوچک بی دردند
آدم های بزرگ عظمت دیگران را می بینند
آدم های متوسط به دنبال عظمت خود هستند
آدم های کوچک عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند
آدم های بزرگ به دنبال کسب حکمت هستند
آدم های متوسط به دنبال کسب دانش هستند
آدم های کوچک به دنبال کسب سواد هستند
آدم های بزرگ به دنبال طرح پرسش های بی پاسخ هستند
آدم های متوسط پرسش هائی می پرسند که پاسخ دارد
آدم های کوچک می پندارند پاسخ همه پرسش ها را می دانند
آدم های بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند
آدم های متوسط به دنبال حل مسئله هستند
آدم های کوچک مسئله ندارند

+نوشته شده در پنج شنبه 1 آبان 1393برچسب:,ساعت22:3توسط Alireza | |

حکایت ما آدم ها ....
حکایت کفشاییه که ….
اگه جفت نباشند ….
هر کدومشون ….
هر چقدر شیک باشند ….
هر چقدر هم نو باشند
تا همیشه ….
لنگه به لنگه اند ….
کاش ….
خدا وقتی آدم ها رو می آفرید ….
جفت هر کس رو باهاش می آفرید …
تا این همه آدمای لنگه به لنگه زیر این سقف ها ….
به اجبار،
خودشون رو جفت نشون نمی دادند….

+نوشته شده در پنج شنبه 1 آبان 1393برچسب:,ساعت22:1توسط Alireza | |

~ اینجا خوُنَموُنه ~ خواستی سَر بِزَن خوُشحال میشَـــــم


______████████████
____███████████████
__██████████████████
█████████████████████
_█____________▄▄▄▄_▄▄▄▄_█
_█__█████_▐▓▓▌_▐▓▓▌_█
_█__█████_▐▓▓▌_▐▓▓▌_█
_█__█████_▐▓▓▌_▐▓▓▌_█
_█__█████_▀▀▀▀_ ▀▀▀▀ █ ___✿ ✿
_█__█████_________________ █___(\\|/)
_____________██ ___________________██
_____________█
______________█
_______________██
_________________██
___________________██
__________________██
_________________███
______________████
___________█████
_________██████
_______██████

+نوشته شده در دو شنبه 23 تير 1393برچسب:,ساعت22:9توسط Alireza | |

دختری به کوروش کبیر گفت:من عاشقت هستم....

کوروش گفت:لیاقت شما برادرم است که از من

زیباتر است و پشت سره شما ایستاده،دخترک

برگشت و دید کسی‌ نیست. کوروش گفت:اگر عاشق

بودی پشت سرت را نگاه نمی‌کردی

+نوشته شده در دو شنبه 23 تير 1393برچسب:,ساعت17:15توسط Alireza | |

زیـــباست ،

احسـ ـــاسم را میـگـــویــــم

نـــازکـــــ است

دلـــ ــم را می گـویــم

گــاه شیـــرین استــــ

تنـــهــاییـــ ـم را می گـویــم

چگونه بگویم دوستت دارم!!!

+نوشته شده در دو شنبه 23 تير 1393برچسب:,ساعت17:12توسط Alireza | |

1.الان توی اینترنتی

2.الان تو وبلاگم هستی


3. یک انسان هستی

4.الان داری متنهامو می خونی


5.تو نمیتونی با زبون بیرون بگی ژ

7.الان داری امتحان میکنی

8.الان خنده ات گرفت

9.اصلا ندیدی که عدد 6 رو جا انداخته ام

10.الان چک کردی ببینی واقعا جاانداختم عدد 6رو یا نه

11. الان باز خندیدی

12. نمیدونی که من یه عدد رو هم چند بار نوشتم

13. الان چک کردی ببینی کدومه

14. پیداش نکردی و داری بهم فحش میدی

15. ولی نمیدونی که منم دارم به تو میخندم چون منظورم عدد 1 بود که 8 بار تا الان نوشتم .

هر چی هم میگی خودتی...

+نوشته شده در دو شنبه 23 تير 1393برچسب:,ساعت17:5توسط Alireza | |

دیروز صبح که از خواب بیدار شدی،
نگاهت می‌کردم؛ و امیدوار بودم که با من حرف بزنی،حتی برای چند کلمه، نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد، از من تشکر کنی.
اما متوجه شدم که خیلی مشغولی، مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی. وقتی داشتی این طرف و آن طرف می‌دویدی تا حاضر شوی فکر می کردم
چند دقیقه ای وقت داری که بایستی و به من بگویی: سلام؛
اما تو خیلی مشغول بودی.
یک بار مجبور شدی منتظر بشوی و برای مدت یک ربع کاری نداشتی جز آنکه روی یک صندلی بنشینی.

بعد دیدمت که از جا پریدی.
خیال کردم می خواهی با من صحبت کنی؛
اما به طرف تلفن دویدی و در عوض به دوستت تلفن کردی ...
تمام روز با صبوری منتظر بودم.
با آنهمه کارهای مختلف گمان می کنم که اصلاً وقت نداشتی با من حرف بزنی.
متوجه شدم قبل از نهار هی دور و برت را نگاه می کنی،
شاید چون خجالت می کشیدی که با من حرف بزنی، سرت را به سوی من خم نکردی.
تو به خانه رفتی و به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن داری. بعد از انجام دادن چند کار، تلویزیون را روشن کردی.
نمی دانم تلویزیون را دوست داری یا نه؟!
در آن چیزهای زیادی نشان می دهند و تو هر روز مدت زیادی از روزت را جلوی آن می گذرانی؛
در حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هایش لذت می بری ...

باز هم صبورانه انتظارت را کشیدم و تو در حالی که تلویزیون را نگاه می کردی، شام خوردی؛
و باز هم با من صحبت نکردی.
موقع خواب ...، فکر می کنم خیلی خسته بودی.
بعد از آن که به اعضای خانواده ات شب به خیر گفتی، به رختخواب رفتی و فوراً به خواب رفتی.
اشکالی ندارد ...
احتمالاً متوجه نشدی که من همیشه در کنارت و برای کمک به تو آماده ام.
من صبورم، بیش از آنچه که تو فکرش را می کنی.
حتی دلم می خواهد یادت بدهم که تو چطور با دیگران صبور باشی.
من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم
.
منتظر یک سر تکان دادن، دعا، فکر، یا گوشه ای از قلبت که متشکر باشد.
خیلی سخت است که در یک مکالمه یک طرفه داشته باشی.
خوب، من باز هم منتظرت هستم؛ سراسر پر از عشق تو ...
به امید آنکه شاید امروز کمی هم به من وقت بدهی.
اگر نه، عیبی ندارد، می فهمم و هنوز هم دوستت دارم.
روز خوبی داشته باشی ...

+نوشته شده در چهار شنبه 16 بهمن 1392برچسب:,ساعت15:46توسط Alireza | |

زندگي با همه وسعت خويش مسلک ساکت غم خوردن نيست حاصلش تن به قضا دادن و پژمردن
نيست اضطراب وهوس وديدن و ناديدن نيست
زندگي خوردن وخوابيدن نيست زندگي جنبش وجاري شدن است
زندگي کوشش و راهي شدن

+نوشته شده در چهار شنبه 16 بهمن 1392برچسب:,ساعت15:45توسط Alireza | |

زندگی رويا نيست  زندگی زيبايی ست می توان بر درختی تهی از بار،زدن پيوندی
می توان در دل اين مزرعه خشک و تهی بذری ريخت می توان از ميان فاصله ها را برداشت 

دل من با دل تو هر دو بیزار از این فاصله هاست

+نوشته شده در چهار شنبه 16 بهمن 1392برچسب:,ساعت15:43توسط Alireza | |

صفحه قبل 1 ... 30 31 32 33 34 ... 38 صفحه بعد