Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


تـاواـنـ♥ قــــ ـ ـ♥لـبـ شکـســ ـ ـ تـهـ

به سلامتــی تنهایی

کـــه...

هر وقت بهش خیــانت کردم

بازم اومد ســراغم...!!

+نوشته شده در سه شنبه 28 مهر 1394برچسب:,ساعت17:19توسط لیلی | |

خیلی سخته...

بخاطر کسی که دوسش داری...

همه چیز را از سر راهت خط بزنی...!!

بعد میفهمی...

خودت تو لیستی بودی که...

اون به خاطر یکی دیگه...

خطت زده..!!

+نوشته شده در سه شنبه 28 مهر 1394برچسب:,ساعت17:14توسط لیلی | |

میگی مهم نیس... اما وقتی اسمش رو میشنوی داغ دلت تازه میشه

میگی مهم نیس... اما تا بهش فک میکنی اشک تو چشمات جمع میشه

میگی مهم نیس... اما بعضی وقتا دستت میره رو شمارش که زنگ بزنی

میگی مهم نیس... اما بازم دلت میخواد بهش فک کنیی

میگی مهم نیس... اما دلت واسه صداش و  خندیدناش لک زده

میگی مهم نیس... اما تا صبح خوابت نمیبره... با خودت میگی یعنی الان داره چیکار میکنه؟؟

میگی مهم نیس... اما میدونی چقدر مهمه

میدونی خیلی دوسش داری...

میدونی عاشقشی پس نگو مهم نیس...

بگو مهمه امــــا نیــست

+نوشته شده در سه شنبه 28 مهر 1394برچسب:,ساعت17:6توسط لیلی | |

اینجا سرزمین واژه های وارونه است: 

| جایی که گنج, "جنگ" می شود |

| درمان, "نامرد" می شود |

| قهقه , "هق هق" می شود |

| اما دزد همان "دزد" است |

| درد همان "درد" |

| و گرگ همان گرگ... |

+نوشته شده در جمعه 24 مهر 1394برچسب:,ساعت11:26توسط Alireza | |

ایـنـ روزهـا از دریچهـ یـ قلبمـ آتشیـ خشمگینـ شعلهـ ور شدهـ ؛؛ زبانهـ می کشـد و بالا میـ آید!!

دلیلیشـ را خوبـ میدانمـ...

چونـ رهایشـ کردهـ انـد....تو رهایشـ کردهـ ایـ.....تویــ بیـ رحــــــــــمـ!!!!

 

اما آنقـــدر دوستتـــ دارمـ کهـ رویـ آتشمـ از خاکـ وجودمـ میریزمـ...شاید خاموشـ شود!!

آریــ !! خاموشـ میـ شـود....خفهـ می شـود...

اما برایـ خاکسـتریـ که از آنـ بهـ جا میـ مانـد چهـ فکـریـ کنمــ ؟؟؟؟؟

+نوشته شده در جمعه 24 مهر 1394برچسب:,ساعت11:24توسط Alireza | |

هميشه بايد کسي باشد...
که معنی سه نقطه‌های انتهای جمله‌هایت را بفهمد
همیشه باید کسی باشد...
تا بغض‌هايت را قبل از لرزیدن چانه‌ات بفهمد
باید کسی باشد...
که وقتی صدایت لرزید بفهمد
که اگر سکوت کردی، بفهمد
کسی باشد...
که اگر بهانه‌گیر شدی بفهمد
کسی باشد...
که اگر سردرد را بهانه آوردی برای رفتن و نبودن
بفهمد به توجهش احتياج داري
بفهمد که درد داری
که زندگی درد دارد
که دلگیری
بفهمد که دلت برای چیزهای کوچکش تنگ شده است
بفهمد که دلت برای قدم زدن زیرِ باران،
برایِ یك آغوشِ گرم تنگ شده است
همیشه باید کسی باشد
همیشه...!

+نوشته شده در جمعه 24 مهر 1394برچسب:,ساعت11:23توسط Alireza | |

سریعترین نقاشی بود که دیده بودم

 

در یک چشم بهم زدن روزگارم را سیاه کرد.

 

+نوشته شده در جمعه 24 مهر 1394برچسب:,ساعت11:21توسط Alireza | |

ميدوني قشنگترين حس دنيا چيه ؟

اينکه بدوني همون بلايي که سرت آورده..

سرش آوردن ...!

+نوشته شده در جمعه 24 مهر 1394برچسب:,ساعت11:20توسط Alireza | |

بی رحمی ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﻢ

 ﺍﻣﺎ ﺣﻮﺍست ﺭا ﺟﻤﻊ ﮐﻦ !

ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩﻡ ﺩﺭ ﯾﺎﺩﮔﯿﺮﯼ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ...

+نوشته شده در جمعه 24 مهر 1394برچسب:,ساعت11:19توسط Alireza | |

وای از نیمه شبی که بیدار شوم

تو را بخواهم

و خود را در اغوش دیگری بیابم

+نوشته شده در جمعه 24 مهر 1394برچسب:,ساعت11:18توسط Alireza | |

تو که نباشی باران نمی بارد ... ،

فقط بعضی وقت ها زمین و زمان خیس می شود ...

+نوشته شده در جمعه 24 مهر 1394برچسب:,ساعت11:17توسط Alireza | |

 
باران كه می بارد

 دلم برايت تنگ ترمی شود

راه مي افتم

    بدون چتر ...

من بغض مي كنم

   آسمان گريه ...

+نوشته شده در جمعه 24 مهر 1394برچسب:,ساعت11:17توسط Alireza | |

به همیـن بغـض لعنتـی قســــم

نوبت گریــه توهم میرسد

شک نکـن ...

 

+نوشته شده در جمعه 24 مهر 1394برچسب:,ساعت11:16توسط Alireza | |

                                                                                                               من تنهاییمو، تنها نمی ذارم !

امروز من تقصیر دیروزه!

فردا چه بی تقصیر می سوزه..

http://s4.picofile.com/file/7804636127/hot_omg_beautiful_beauty.jpg

بیچاره من ...

وقتی چاره تویی

 

 

+نوشته شده در جمعه 24 مهر 1394برچسب:,ساعت11:11توسط Alireza | |

کوتاه ترین قصه ی دنیا:

رفت ...

http://s4.picofile.com/file/7804634622/boy_life_man_rain.jpg

 

 

+نوشته شده در جمعه 24 مهر 1394برچسب:,ساعت11:9توسط Alireza | |

مثل من...

آدمـــــای راســـــتگو...

خیلی زود و خیــلی راحت عاشق می شن...

خیلی راحت احساسشون رو بروز میدن...

خیلی راحت بهت میگن که دوستـــت دارم

خیلی دیــــر دل میکنن...

خیلی دیـــر تنـــها میذارن...

امــــا...

وقتی زخمـــی بشن...

ساکت میــشن...

چیـــزی نمیـــــگن...

خیلی راحـــت میرن...

و...

دیگه هم برنمیگردن...

ولی تا ابد "میشکــــــنن"

+نوشته شده در سه شنبه 21 مهر 1394برچسب:,ساعت17:6توسط لیلی | |

گاهی سخت می شود...

دوستش داری و نمی داند

دوستش داری و نمی خواهد

دوستش داری و نمی آید

دوستش داری و سهم تو از بودنش

فقط تصویری است رویایی در سرزمین خیالت

دوسش داری و سهم تو

از این همه تنهایی است...

+نوشته شده در سه شنبه 21 مهر 1394برچسب:,ساعت16:59توسط لیلی | |

به من گفت: برو گورت رو گم کن...

و حالا هر روز به دنبال قبــر من میگردد!

کاش آرام پیش خودت و زیر زبانی میگفتی:

"زبانم لال"

+نوشته شده در سه شنبه 21 مهر 1394برچسب:,ساعت16:55توسط لیلی | |

کاش یکی پیدا میشد که

وقتی می دید گلوت ابر داره و چشات بارون

به جای اینکه بپرسه چته؟ چی شده؟

"بغلت کنه و بگه" گریه نکن...

+نوشته شده در سه شنبه 21 مهر 1394برچسب:,ساعت16:51توسط لیلی | |

+نوشته شده در پنج شنبه 16 مهر 1394برچسب:,ساعت11:24توسط Alireza | |

حکــــــــــــایت من…

حکایت کسی بود که عاشق دریا بود اما قایقـــــــــــــــــــــی نداشت… 

دلباخته سفر بود اما همسفـــــــــــــــــــــر نداشت… 

حکایت کسی بود که زجر کشید اما ضجـــــــــــــــــــــه نزد… 

زخم داشت اما ننالیـــــــــــــــــــــد… 

گریه کرد اما اشک نریخـــــــــــــــــت… 

حکایت من حکایت کسی بود کـــــــــــــــــــــه… 

پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنـــــــــــــــــــــود…

 

+نوشته شده در پنج شنبه 16 مهر 1394برچسب:,ساعت11:20توسط Alireza | |

نــــــــــــه

هوا سرد نیست...

سرمای کلامت دیوانه ام میکند...

بی رحــــم!

شوق نگاهم را ندیدی؟!

تمام من به شوق دیدنت پر میکشید...

ولی...

همان نگاه بی تفاوتت

برای زمین گیر شدنم کافی بـــــــــــــود...

 

+نوشته شده در پنج شنبه 16 مهر 1394برچسب:,ساعت11:17توسط Alireza | |

خیـــلی کم گذاشتی...

خیـــلی نبودی...

مــــــــــــن امـــــــــــــا...

کــــم نگذاشتــــم....

کـــــــــــــم بـــرداشتم...

که تــــو  کم نیـــــــــــــاری...

هـــــــر چیــز با ارزشی بود به تــــــو بـــخـــشیدم

عــــــــــــــــــشــــــقــــــــــــم!!!

غـــــــــــــــــــرورم!!!

ســـــــــــــــــــــــــــادگـــــــی ام!!!

بـــــــــــاورم...

و زندگیـــــــــــــــــــم!!!

دیـــــگـــــــــــر چیزی برایــــــــــم نمـــــــــانده

بـــــــــه جــز "تــــــــــو"...

که تو راهم بخشیدم...

به دیگــــــــری...

بـــــــــــــــــــــــرو بســـــــــــلامتــــــــــ...!

+نوشته شده در پنج شنبه 16 مهر 1394برچسب:,ساعت11:14توسط Alireza | |

پس از من

هرکسی تو را در آغوش بگیرد

در گودی کمرت

دستانی را احساس خواهد کرد 

که من جا گداشته ام...!!!

+نوشته شده در پنج شنبه 16 مهر 1394برچسب:,ساعت11:13توسط Alireza | |

خـــــــــــــــدایـــــــــــــا...!!!

او را چگـــونه به دیگـــران بسپارم...؟

سوختن هم حدی دارد...؟؟

+نوشته شده در پنج شنبه 16 مهر 1394برچسب:,ساعت11:12توسط Alireza | |

تا وقتی از کسی مطمین نیستی

باهاش خـــاطـــــــــره نســــــــــــاز!

تـــــــــــــــــــقـــــــاص خــــــــاطره 

جـــــــــــنـــــــــــــون است...!!!

+نوشته شده در پنج شنبه 16 مهر 1394برچسب:,ساعت11:11توسط Alireza | |

در هر جغرافیایی که باشم


جهت ها


تفاوتی ندارند


تمام دامنه های دلم، رو به سمت “خنده های” توست!

عکس عاشقانه جدید 6

+نوشته شده در پنج شنبه 16 مهر 1394برچسب:,ساعت11:9توسط Alireza | |

رفت...!!!

خجالت کشیدم بگویم:گند زدی به تمام باورهایم!!!

غرورم نگذاشت بگویم:"نـــــرو"...بمان کنار دلم!

دلم نمیگذارد فراموشش کنم...!

عقلم نمیگذارد بگویم "برگرد"

خاطراتش نمیگذارد"نفس" بکشم!

"قسمت" نمیگذارد دستهایم به رویای داشتنش برسد!

و این وسط "خدا" با تـــــــــمام بزرگیش فقط نگـــــــــاه میکند!

+نوشته شده در پنج شنبه 16 مهر 1394برچسب:,ساعت11:8توسط Alireza | |

خـــــــــــــــــواهـــش میکـــــــــــنــــــــــــم...!!

از پیـــش او نــــــــــــــــــرو

هــــــــــیچــــــــــــــــکـــــــــــــــــــــس

طـــاقـــتــــی کــــه مـــــــــن داشـــــــــتـــــــــــــم را

نــــــــــــــــــــــــــدارد...

+نوشته شده در پنج شنبه 16 مهر 1394برچسب:,ساعت11:8توسط Alireza | |

مسافر بی بدرقه من

آنقدر بیصدا رفتی که از وداع جا ماندم

باز به غیرت چشمانم

که آبی پشت سرت ریختند...

+نوشته شده در پنج شنبه 16 مهر 1394برچسب:,ساعت11:5توسط Alireza | |

گاهی فقط بوی یک عطر خاص

شنیدن صداش

شنیدن یک آهنگ خاص

یک تشابه اسم

برای چند لحظه........

باعث میشه دقیقا احساس کنی......

که قلبت میخواد از تو سینت کنده بشه.....

+نوشته شده در پنج شنبه 16 مهر 1394برچسب:,ساعت11:4توسط Alireza | |

پسر دختر زیبایی را دید عاشقش شد

چند ساعتی با هم قدم زدند

که ناگهان بنز گران قیمتی جلوی پای دختر ترمز زد.

دختره به پسره گفت خوش گذشت

ولی نمیتوانم تا اخر عمر پیاده باشم. بای

سوار ماشین شد و راننده گفت:

خانوم لطفا پیاده شید من راننده این آقا هستم.!

♥♥♥

خدایا!

بهم کمک کن فراموشش کنم . سخته نتونم باهاش حرف بزنم.

و فقط از دورا دور حرفاش رو ببینم. چرا دنیا اینطوریه

مگه چی میشد  من با او "دوتایی" حرف بزنیم.

این چه احساسیه که من دارم.

♥♥♥

همیشه بهت میگفتم: دلم میخواهد خوشحالت کنم

چه کنم که حالا دلیله خوشحالیت نبودن منه...

چه کنم تو با کس دیگه ای خوشحالی

منم موندم با خاطرات تو که فقط همینو گذاشتی برام

 

+نوشته شده در سه شنبه 14 مهر 1394برچسب:,ساعت20:34توسط لیلی | |

آنکه می رود فقط می رود

ولی آنکه می ماند درد میکشد

غصه میخورد،بغض میکند، اشک می ریزد

و تمام اینها روحش را به آتش میکشد

و در انظار بازگشت کسی که هرگز باز نخواهد گشت

آرام آرام خاکستر می شود...

آری، "این است خاصیت عشق یک طرفه"

+نوشته شده در سه شنبه 14 مهر 1394برچسب:,ساعت20:29توسط لیلی | |

آمدم تا مست و مدهوشت کنم اما نشد

عاشقانه تکیه بر دوشت کنم اما نشد

گریه ی تلخی در آغوشت کنم اما نشد

نازنینم یاد تو هرگز نرفت از خاطرم

سعی کردم فراموشت کنم اما نشد...

+نوشته شده در سه شنبه 14 مهر 1394برچسب:,ساعت16:33توسط لیلی | |

نمیدونم آلزایمر بودی یا عشق؟

اما از وقتی که مبتلایت شدم...

خود را از یاد برده ام

+نوشته شده در چهار شنبه 8 مهر 1394برچسب:,ساعت15:9توسط لیلی | |

دلم

برای خودم سوخت

وقتی صدایم کردی...

"شما"

+نوشته شده در چهار شنبه 8 مهر 1394برچسب:,ساعت15:0توسط لیلی | |

مینویسم دوستت دارم...

و سه نقطه میگذارم

یعنی تا اخر عمرم دوستت خواهم داشت

.

.

.

دوستت دارم حتی اگه تمام دنیا بگویند

تو یه اشتباه بزرگی

+نوشته شده در چهار شنبه 8 مهر 1394برچسب:,ساعت14:51توسط لیلی | |

مجازی هستیم... اما...

دلمان مجازی نیست...

 دل میبندیم، وابسته میشویم، 

عاشق میشویم...

 

+نوشته شده در چهار شنبه 8 مهر 1394برچسب:,ساعت14:31توسط لیلی | |

آغوش کسی را دوست دارم

که بوی بی کسی بدهد

نه بودی

هر کسی...

+نوشته شده در چهار شنبه 8 مهر 1394برچسب:,ساعت14:16توسط لیلی | |

به شوخی بهش گفتم نمیخوامت!

خندید و رفت!

تازه فهمیدم شوخی من حرف دلش بود...

تازه فهمیدم دنبال بهانه ای واسه رفتن بود

تازه فهمیدم دوسم نداشت

+نوشته شده در چهار شنبه 8 مهر 1394برچسب:,ساعت13:48توسط لیلی | |